محمد
جمعه 90/8/20
معمولاً نشانههای ظهور را به دو دسته حتمی و غیرحتمی تقسیمبندی میکنند ولی یک دستهبندی دیگر هم هست، که آن را در سه قالب «وعده»، «وعید» و «حوادث» و وقایع میگنجاند.اتفاق نیفتادن برخی از نشانههای ظهور، دلیل و توجیه برای تأخیر هیچ کاری نیست؛ زیرا به هر حال، ممکن است در مورد آنها بداء رخ بدهد.
گفتاری از حجه السلام و المسلمین سیدابوالحسن مهدوی
موضوع صحبت، بحث نشانههای ظهور است که لازم است قبل از پرداختن به آن کمی درباره موضوع "بداء " سخن بگوییم.
* مسئله بداء و علم خداوند
مسئله بداء از جمله مسایل بسیار مهمی است که در سه علم فلسفه، کلام و اصول فقه به طور مفصل، درباره آن صحبت شده است؛ ولی از آنجا که در زمره مسایل اعتقادی هم هست، صرفاً به همان اندازه که به عنوان یک عقیده میطلبد از آن مطلع باشیم، آن را با هم مرور میکنیم.
کلمه بداء هم درباره انسانها بهکار میرود، و هم خداوند متعال، که دو معنای کاملاً متفاوت از همدیگر دارند. وقتی این کلمه را برای انسانها بهکار میبریم، منظور ما همان تغییر اراده است. مثل اینکه ما تصمیم جدی برای مسافرت داشته باشیم، و اندکی پیش از مسافرت بفهمیم این سفر خطر دارد، و رفتن به آن به صلاح نیست، و از رفتن پشیمان بشویم. در این حالت میگوییم که برای ما بداء حاصل شد؛ زیرا از باطن قضایا خبر نداشتیم و الا از همان اول چنین تصمیمی نمیگرفتیم. چنین معنایی هیچگاه درباره خداوند متعال مصداق پیدا نمیکند، چون نمیتوانیم بگوییم، نعوذبالله، خدا نمیدانست کار ضرر دارد و بعداً فهمید، و تصمیمش عوض شد.
بدائی که در مورد خداوند متعال استفاده میشود همان "اظهار پس از خفا "ست که با مثالی آن را برای شما توضیح میدهم.
یکی از انبیای قوم بنیاسراییل، در شب اول ازدواج یک عروس و داماد، به پیروان خود گفت: فردا جنازه این دو را از خانه بیرون خواهند آورد. صبح فردا مردم در نهایت ناباوری دیدند که آنها نمردهاند. از آن پیامبر توضیح خواستند و او هم از خداوند توضیح خواست. به او خطاب شد؛ مرگ آنها معلق بود، نه حتمی، و چون همان شب صدقه دادند، مرگشان به تأخیر افتاد. به مریدانت بگو اگر میخواهند مطمئن شوند، که قرار بوده اینها کشته شوند، بروند زیر رختخواب آنها، ماری را که قرار بوده قاتلشان باشد، ببینند. این همان بداء در مورد خداوند است که خداوند یک طرف قضیه را برای ما بیان کرده و طرف دیگر را نگفته تا جایگاه آن معلوم شود.
خداوند از ابتدا میدانست این دو جوان قرار نیست امشب بمیرند و تقدیرشان را با صدقه دادن عوض خواهند کرد، لیکن فقط نیمه اول مطلب بیان میشود، تا مردم قدر و ارزش صدقه دادن را در ادامه جریان بفهمند. این را هم بگویم که صدقه دادن برطرف کردن نیاز فقرا و خیریهها نیست، بلکه در واقع، ما نیازهایی از قبیل دفع بلا را از خود دفع میکنیم، و اگر چنین راههایی برای برطرف کردن این نیاز نداشتیم، خود ما دچار مشکل میشدیم؛ نه فقرا و مستمندان.
جریان تغییر قبله هم، از این دست بود و خداوند متعال، از ابتدا میدانستند که قبله جاوید مسلمانان، کعبه است، نه بیتالمقدس؛ ولی چند سالی فقط لازم بود تا مسلمانان قدر و ارزش آن را بفهمند.
آیهای را که در ابتدای بحث خواندم، در همین رابطه است؛ آیه شریفه میفرماید:
یمحوالله ما یشاء ویثبت وعنده أمّ الکتاب.1
خدا، هرچه را بخواهد، محو یا اثبات میکند و امّ الکتاب2، نزد اوست.
یعنی، خداوند آنچه را بخواهد، محو میکند، و یا آنچه را وجود نداشته، اثبات کرده و به وجود میآورد. بیتالمقدس را که قبله بود، از قبله بودن میاندازد و کعبه را که تا این زمان قبله نبود، قبله میکند. بعد هم در ادامهاش میفرماید: "ام الکتاب " نزد خداست؛ یعنی خدا، همه چیز را از اول میداند، ولی چون مصلحت نیست همهاش را بیان نمیکند.
* نشانههای ظهور
معمولاً نشانههای ظهور را به دو دسته حتمی و غیرحتمی تقسیمبندی میکنند ولی یک دستهبندی دیگر هم هست، که آن را در سه قالب "وعده "، "وعید " و "حوادث " و وقایع میگنجاند؛ و وعید در عربی به معنای "تهدید " است، هر چند که ما در فارسی آن را به معنی وعده و همراه آن به کار میبریم.
در زیارت "آل یاسین " هم آمده است:
والوعد و الوعید بهما حقّ.
و وعده و وعید به آندو (بهشت و جهنم) حقیقت دارد.
که وعد، به بهشت برمیگردد، و وعید، به جهنم. نشانههای از جنس وعید، مثل آنهایی است که مثلاً گفته شده، قبل از ظهور، اکثر مردم و دوسوم جمعیت زمین میمیرند. خداوند میخواهد به این وسیله یک پاکسازی بکند تا زحمت امام زمان(ع) کم شود. مرگ و میر آنها به سه شکل مرگ قرمز، مرگ سفید و مرگ سیاه، که همان جنگ و بیماریهای فراگیر و قحطی و از این دست مسایل است، خواهد بود. البته در این روایت، پس از وعیدها و تهدیدها، یک بشارت هم آمده است.
راوی میپرسد، اگر بنا باشد از هر سه نفر، دو تا بمیرند که دیگر کسی روی زمین نمیماند. حضرت به او چنین بشارت میدهند که:
آیا تو نمیخواهی جزو آنها باشی که میمانند.
که اینجا منظور از تو، شخص او نبوده و تو ی نوعی را، که همان شیعیان باشند، حضرت مدنظر داشتهاند. و الا خود او، که الان بیش از هزار سال است که مرده.
به هر حال، این دسته از علایم ظهور، حتمیت ندارند و ممکن است در آنها بداء حاصل شود، چون خداوند ارحم الراحمین است و لطف دارد؛ ممکن است بخواهد از اهل زمین به هر علتی که خودش بهتر میداند، عذاب را بردارد. به عبارت دیگر، ما اگر تا به حال گمان میکردیم که این تهدیدها محقق خواهند شد، ولی به واسطهای مشمول رأفت و رحمت الهی میشویم، و هیچکدام از آنها اتفاق نمیافتند.
قسم دوم، علایم آنهاست که جنبه وعده مژده دارند؛ مثل نجات مستضعفان، و ظهور خود امام زمان(ع). اینها هم، به جهت رحمت رحمانی و رحیمی خداوند، قطعاً اتفاق خواهند افتاد. در روایت هم حضرت روی این آیه تأکید کردهاند که:
إنّ الله لایخلف المیعاد.3
خداوند از وعدهاش، هرگز، تخطی نمیکند.
و این تنها قسمی است که بداء در آن رخ نخواهد داد. و بالاخره، قسم سوم، آن دسته از نشانههایی است که جنبه بیان حوادث و وقایع را دارد، بدون اینکه متن یا بطنش، بشارت یا تهدیدی داشته باشد؛ مثلاً در عصر یا صبح روز بیست و سوم ماه رمضان فلان حادثه اتفاق میافتد، یا ظهور در روز جمعه واقع میشود؛ که اینها هم، هیچکدام حتمی نیست و ممکن است در آنها بداء رخ بدهد.
* حادثه ظهور، ناگهانی خواهد بود
آنچه را تاکنون گفتیم در یک روایت گنجانده شده است:
مثله کمثل السّاعه؛ لا یأتیکم إلّابغته.
مَثَل امام زمان(ع) مثل قیامت است که ناگهانی میآیند.
"بغته " یعنی، ناگهانی و بی مقدمه. مثل زمان جنگ نیست که برای آن آژیر قرمز بزنند، تا افراد خودشان را آماده کنند. اینها را برای این خدمتتان عرض کردم چون خبر دارم کسانی هستند، به خصوص، در جلسات مذهبی ما، مرتب به دنبال این هستند که ببینند چند تا از علایم ظهور اتفاق افتادهاست. روایات را هم به طور موردی نگاه میکنند، و نه جامع، که مطالعه کنند روایات دیگر در کنار اینها چه میگویند.
آنچه که اهمیت دارد، این است که همه سعی کنیم پاک باشیم. این، وظیفه ماست. والا اینکه عدهای بگویند پنج تا از علایم ظهور اتفاق افتاده و سه تا نه؛ پس هنوز وقت داریم، حرف درستی نیست. برای چه وقت داریم؟ روایت که این را نگفته و برعکس دقیقاً همین را رد میکند، و میگوید؛ ممکن است در بقیه بداء رخ بدهد و به قول قرآن، هر چه را قرار بوده اتفاق بیفتد خداوند محوش میکند و یا برخلاف آن میگوید منتظر اینها نباشید؛ چون مثل قیامت، که به طور ناگهانی به سراغ شما میآید، و افراد غافلگیر میشوند، آقا هم همین طور ظاهر میشوند. یعنی اصلاً ممکن است حضرت در روزی غیر از جمعه ظهور کنند. از همین رو، وظیفه ما این است که خودمان را بسازیم و همیشه آماده باشیم.
* وظیفه انسان منتظر، پاک بودن است
لذا اگر قرار است کسی استغفار و توبه کند، بسم الله در همین جلسه بکند. اگر میخواهد ادای دین کند، از جلسه که بیرون رفت، بلافاصله دینش را ادا کند. اتفاق نیفتادن برخی از نشانههای ظهور، دلیل و توجیه برای تأخیر هیچ کاری نیست؛ زیرا به هر حال، ممکن است در مورد آنها بداء رخ بدهد.
در احوالات حاجی اشرفی مازندارانی آمده است که ایشان، هم مجتهد عالیمقامی بودند، و هم از نظر معنوی خیلی مقام بالایی داشتند. دکتری میگوید، من به مازندران رفتم، به اشتیاق زیارت ایشان، چون تعریفشان را خیلی شنیده بودم و در آنجا، دو سه روزی که با ایشان بودم، ایشان را فوق آنچه که شنیده بودم، یافتم. این خیلی مهم است. معمولاً افراد عکس این هستند. یک مقدار که با کسی رفت و آمد و سفر میکنند، چیزهایی از آن شخص میبینند که از او دور میشوند. خدا رحمت کند آیت الله شهید مدنی را، این شخصیت معنوی، میفرمودند: من به هر کس نزدیک شدم، دور شدم، جز حضرت امام (ره) که هر چه به ایشان نزدیک شدم، نزدیکتر شدم. اینهایی که گوهرند، اینچنین هستند. وقتی انسان نزدیک میشود میبیند یک چیزهایی دارد که کسانی که دورند، اطلاعی ندارند؛ اگر بدانند هیچ فاصلهای از او نمیگیرند. این دکتر هم همینطور بوده است. میگوید، وقتی من دو سه روزی با حاجی از نزدیک رفت و آمد کردم، دیدم عجب گوهری است. فوق آن چیزی است که شنیده بودم. بعد از این چند روز میخواستم از مازندران بروم مشهد، زیارت کنم و باز بیاییم خدمت ایشان. خدمتشان که رفتم ایشان یک نامهای به من دادند و گفتند وقتی رفتی زیارت، این نامه را در ضریح بیانداز و جوابش را روزی که میخواهی برگردی، بگیر و بیاور. خیلی تعجب کردم، ایشان با این اطمینان میگویند جواب را بگیر و بیاور. بالاخره نامه را گرفتم، رفتم مشهد، آنجا نامه را در ضریح انداختم. روز آخر که میخواستم برگردم. در فکر بودم که جواب آقا را چطور برگردم و بدهم؟ یک وقت مکاشفهای برای من پیش آمد، در آن مکاشفه، دیدم هیچ کس داخل حرم نیست، امام هشتم(ع) را دیدم، حضرت جواب حاجی اشرفی را در یک بیت شعر خواندند، و فرمودند، در جواب حاجی اشرفی به او این را بگو:
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب کن تو خانه و پس میهمان طلب
حاجی اشرفی از امام هشتم(ع) تقاضا کرده بوده، که چه کنیم تا خدمت امام زمان(ع) برسیم؟ ببینید حضرت وظیفه را چه چیزی تعیین میکنند. با یک بیت شعری فرمایند، وظیفه این است که خودت را بسازی، پاک باش. کسی که منتظر میهمان است، آماده است. وضع داخل منزلش به گونهای است که مناسب وضع آن میهمان است. اگر هم رعایت نکرد، معلوم میشود، منتظر آن میهمان نیست. برایش فرقی نمیکند که بیاید یا نیاید. اما منتظر این چنین است. میگوید، حضرت این بیت شعر را خواندند، بعد یک مرتبه، وضع حرم به حالت قبلی برگشت. من فهمیدم که جواب سؤال حاجی اشرفی همین است.
خدا رحمت کند، آیت الله میرجهانی را؛ یک موقعی خدمتشان بودیم. ایشان این قضیه را تعریف میکردند. البته این قضیه، در کتاب دارالسلام آمده و در بعضی کتابهای دیگر هم دیدهام که این جریان را نوشتهاند. این دکتر میگوید، من بیت شعر را حفظ کردم و آمدم مازندران جالب است، میگوید قبل از اینکه شعر را برای حاجی بخوانم، در همان ملاقات اولی که با حاجی برخورد کردم دیدم حاجی دارد شعر را میخواند. نمیدانم ایشان از کجا خبر داشت.
پینوشتها:
* حجهالسلام و المسلمین سیدابوالحسن مهدوی نماینده مجلس خبرگان استان اصفهان.
1. سوره رعد(13)، آیه 39.
2. ام الکتاب، یعنی اصل کتاب، مادر کتاب، کتاب مادر یا کتاب مکنون یا کتاب مبین، لوحی یا کتابی است که امور عالم تا ابد در آن آمده است.
3. سوره رعد(13)، آیه 31.
* مسئله بداء و علم خداوند
مسئله بداء از جمله مسایل بسیار مهمی است که در سه علم فلسفه، کلام و اصول فقه به طور مفصل، درباره آن صحبت شده است؛ ولی از آنجا که در زمره مسایل اعتقادی هم هست، صرفاً به همان اندازه که به عنوان یک عقیده میطلبد از آن مطلع باشیم، آن را با هم مرور میکنیم.
کلمه بداء هم درباره انسانها بهکار میرود، و هم خداوند متعال، که دو معنای کاملاً متفاوت از همدیگر دارند. وقتی این کلمه را برای انسانها بهکار میبریم، منظور ما همان تغییر اراده است. مثل اینکه ما تصمیم جدی برای مسافرت داشته باشیم، و اندکی پیش از مسافرت بفهمیم این سفر خطر دارد، و رفتن به آن به صلاح نیست، و از رفتن پشیمان بشویم. در این حالت میگوییم که برای ما بداء حاصل شد؛ زیرا از باطن قضایا خبر نداشتیم و الا از همان اول چنین تصمیمی نمیگرفتیم. چنین معنایی هیچگاه درباره خداوند متعال مصداق پیدا نمیکند، چون نمیتوانیم بگوییم، نعوذبالله، خدا نمیدانست کار ضرر دارد و بعداً فهمید، و تصمیمش عوض شد.
بدائی که در مورد خداوند متعال استفاده میشود همان "اظهار پس از خفا "ست که با مثالی آن را برای شما توضیح میدهم.
یکی از انبیای قوم بنیاسراییل، در شب اول ازدواج یک عروس و داماد، به پیروان خود گفت: فردا جنازه این دو را از خانه بیرون خواهند آورد. صبح فردا مردم در نهایت ناباوری دیدند که آنها نمردهاند. از آن پیامبر توضیح خواستند و او هم از خداوند توضیح خواست. به او خطاب شد؛ مرگ آنها معلق بود، نه حتمی، و چون همان شب صدقه دادند، مرگشان به تأخیر افتاد. به مریدانت بگو اگر میخواهند مطمئن شوند، که قرار بوده اینها کشته شوند، بروند زیر رختخواب آنها، ماری را که قرار بوده قاتلشان باشد، ببینند. این همان بداء در مورد خداوند است که خداوند یک طرف قضیه را برای ما بیان کرده و طرف دیگر را نگفته تا جایگاه آن معلوم شود.
خداوند از ابتدا میدانست این دو جوان قرار نیست امشب بمیرند و تقدیرشان را با صدقه دادن عوض خواهند کرد، لیکن فقط نیمه اول مطلب بیان میشود، تا مردم قدر و ارزش صدقه دادن را در ادامه جریان بفهمند. این را هم بگویم که صدقه دادن برطرف کردن نیاز فقرا و خیریهها نیست، بلکه در واقع، ما نیازهایی از قبیل دفع بلا را از خود دفع میکنیم، و اگر چنین راههایی برای برطرف کردن این نیاز نداشتیم، خود ما دچار مشکل میشدیم؛ نه فقرا و مستمندان.
جریان تغییر قبله هم، از این دست بود و خداوند متعال، از ابتدا میدانستند که قبله جاوید مسلمانان، کعبه است، نه بیتالمقدس؛ ولی چند سالی فقط لازم بود تا مسلمانان قدر و ارزش آن را بفهمند.
آیهای را که در ابتدای بحث خواندم، در همین رابطه است؛ آیه شریفه میفرماید:
یمحوالله ما یشاء ویثبت وعنده أمّ الکتاب.1
خدا، هرچه را بخواهد، محو یا اثبات میکند و امّ الکتاب2، نزد اوست.
یعنی، خداوند آنچه را بخواهد، محو میکند، و یا آنچه را وجود نداشته، اثبات کرده و به وجود میآورد. بیتالمقدس را که قبله بود، از قبله بودن میاندازد و کعبه را که تا این زمان قبله نبود، قبله میکند. بعد هم در ادامهاش میفرماید: "ام الکتاب " نزد خداست؛ یعنی خدا، همه چیز را از اول میداند، ولی چون مصلحت نیست همهاش را بیان نمیکند.
* نشانههای ظهور
معمولاً نشانههای ظهور را به دو دسته حتمی و غیرحتمی تقسیمبندی میکنند ولی یک دستهبندی دیگر هم هست، که آن را در سه قالب "وعده "، "وعید " و "حوادث " و وقایع میگنجاند؛ و وعید در عربی به معنای "تهدید " است، هر چند که ما در فارسی آن را به معنی وعده و همراه آن به کار میبریم.
در زیارت "آل یاسین " هم آمده است:
والوعد و الوعید بهما حقّ.
و وعده و وعید به آندو (بهشت و جهنم) حقیقت دارد.
که وعد، به بهشت برمیگردد، و وعید، به جهنم. نشانههای از جنس وعید، مثل آنهایی است که مثلاً گفته شده، قبل از ظهور، اکثر مردم و دوسوم جمعیت زمین میمیرند. خداوند میخواهد به این وسیله یک پاکسازی بکند تا زحمت امام زمان(ع) کم شود. مرگ و میر آنها به سه شکل مرگ قرمز، مرگ سفید و مرگ سیاه، که همان جنگ و بیماریهای فراگیر و قحطی و از این دست مسایل است، خواهد بود. البته در این روایت، پس از وعیدها و تهدیدها، یک بشارت هم آمده است.
راوی میپرسد، اگر بنا باشد از هر سه نفر، دو تا بمیرند که دیگر کسی روی زمین نمیماند. حضرت به او چنین بشارت میدهند که:
آیا تو نمیخواهی جزو آنها باشی که میمانند.
که اینجا منظور از تو، شخص او نبوده و تو ی نوعی را، که همان شیعیان باشند، حضرت مدنظر داشتهاند. و الا خود او، که الان بیش از هزار سال است که مرده.
به هر حال، این دسته از علایم ظهور، حتمیت ندارند و ممکن است در آنها بداء حاصل شود، چون خداوند ارحم الراحمین است و لطف دارد؛ ممکن است بخواهد از اهل زمین به هر علتی که خودش بهتر میداند، عذاب را بردارد. به عبارت دیگر، ما اگر تا به حال گمان میکردیم که این تهدیدها محقق خواهند شد، ولی به واسطهای مشمول رأفت و رحمت الهی میشویم، و هیچکدام از آنها اتفاق نمیافتند.
قسم دوم، علایم آنهاست که جنبه وعده مژده دارند؛ مثل نجات مستضعفان، و ظهور خود امام زمان(ع). اینها هم، به جهت رحمت رحمانی و رحیمی خداوند، قطعاً اتفاق خواهند افتاد. در روایت هم حضرت روی این آیه تأکید کردهاند که:
إنّ الله لایخلف المیعاد.3
خداوند از وعدهاش، هرگز، تخطی نمیکند.
و این تنها قسمی است که بداء در آن رخ نخواهد داد. و بالاخره، قسم سوم، آن دسته از نشانههایی است که جنبه بیان حوادث و وقایع را دارد، بدون اینکه متن یا بطنش، بشارت یا تهدیدی داشته باشد؛ مثلاً در عصر یا صبح روز بیست و سوم ماه رمضان فلان حادثه اتفاق میافتد، یا ظهور در روز جمعه واقع میشود؛ که اینها هم، هیچکدام حتمی نیست و ممکن است در آنها بداء رخ بدهد.
* حادثه ظهور، ناگهانی خواهد بود
آنچه را تاکنون گفتیم در یک روایت گنجانده شده است:
مثله کمثل السّاعه؛ لا یأتیکم إلّابغته.
مَثَل امام زمان(ع) مثل قیامت است که ناگهانی میآیند.
"بغته " یعنی، ناگهانی و بی مقدمه. مثل زمان جنگ نیست که برای آن آژیر قرمز بزنند، تا افراد خودشان را آماده کنند. اینها را برای این خدمتتان عرض کردم چون خبر دارم کسانی هستند، به خصوص، در جلسات مذهبی ما، مرتب به دنبال این هستند که ببینند چند تا از علایم ظهور اتفاق افتادهاست. روایات را هم به طور موردی نگاه میکنند، و نه جامع، که مطالعه کنند روایات دیگر در کنار اینها چه میگویند.
آنچه که اهمیت دارد، این است که همه سعی کنیم پاک باشیم. این، وظیفه ماست. والا اینکه عدهای بگویند پنج تا از علایم ظهور اتفاق افتاده و سه تا نه؛ پس هنوز وقت داریم، حرف درستی نیست. برای چه وقت داریم؟ روایت که این را نگفته و برعکس دقیقاً همین را رد میکند، و میگوید؛ ممکن است در بقیه بداء رخ بدهد و به قول قرآن، هر چه را قرار بوده اتفاق بیفتد خداوند محوش میکند و یا برخلاف آن میگوید منتظر اینها نباشید؛ چون مثل قیامت، که به طور ناگهانی به سراغ شما میآید، و افراد غافلگیر میشوند، آقا هم همین طور ظاهر میشوند. یعنی اصلاً ممکن است حضرت در روزی غیر از جمعه ظهور کنند. از همین رو، وظیفه ما این است که خودمان را بسازیم و همیشه آماده باشیم.
* وظیفه انسان منتظر، پاک بودن است
لذا اگر قرار است کسی استغفار و توبه کند، بسم الله در همین جلسه بکند. اگر میخواهد ادای دین کند، از جلسه که بیرون رفت، بلافاصله دینش را ادا کند. اتفاق نیفتادن برخی از نشانههای ظهور، دلیل و توجیه برای تأخیر هیچ کاری نیست؛ زیرا به هر حال، ممکن است در مورد آنها بداء رخ بدهد.
در احوالات حاجی اشرفی مازندارانی آمده است که ایشان، هم مجتهد عالیمقامی بودند، و هم از نظر معنوی خیلی مقام بالایی داشتند. دکتری میگوید، من به مازندران رفتم، به اشتیاق زیارت ایشان، چون تعریفشان را خیلی شنیده بودم و در آنجا، دو سه روزی که با ایشان بودم، ایشان را فوق آنچه که شنیده بودم، یافتم. این خیلی مهم است. معمولاً افراد عکس این هستند. یک مقدار که با کسی رفت و آمد و سفر میکنند، چیزهایی از آن شخص میبینند که از او دور میشوند. خدا رحمت کند آیت الله شهید مدنی را، این شخصیت معنوی، میفرمودند: من به هر کس نزدیک شدم، دور شدم، جز حضرت امام (ره) که هر چه به ایشان نزدیک شدم، نزدیکتر شدم. اینهایی که گوهرند، اینچنین هستند. وقتی انسان نزدیک میشود میبیند یک چیزهایی دارد که کسانی که دورند، اطلاعی ندارند؛ اگر بدانند هیچ فاصلهای از او نمیگیرند. این دکتر هم همینطور بوده است. میگوید، وقتی من دو سه روزی با حاجی از نزدیک رفت و آمد کردم، دیدم عجب گوهری است. فوق آن چیزی است که شنیده بودم. بعد از این چند روز میخواستم از مازندران بروم مشهد، زیارت کنم و باز بیاییم خدمت ایشان. خدمتشان که رفتم ایشان یک نامهای به من دادند و گفتند وقتی رفتی زیارت، این نامه را در ضریح بیانداز و جوابش را روزی که میخواهی برگردی، بگیر و بیاور. خیلی تعجب کردم، ایشان با این اطمینان میگویند جواب را بگیر و بیاور. بالاخره نامه را گرفتم، رفتم مشهد، آنجا نامه را در ضریح انداختم. روز آخر که میخواستم برگردم. در فکر بودم که جواب آقا را چطور برگردم و بدهم؟ یک وقت مکاشفهای برای من پیش آمد، در آن مکاشفه، دیدم هیچ کس داخل حرم نیست، امام هشتم(ع) را دیدم، حضرت جواب حاجی اشرفی را در یک بیت شعر خواندند، و فرمودند، در جواب حاجی اشرفی به او این را بگو:
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب کن تو خانه و پس میهمان طلب
حاجی اشرفی از امام هشتم(ع) تقاضا کرده بوده، که چه کنیم تا خدمت امام زمان(ع) برسیم؟ ببینید حضرت وظیفه را چه چیزی تعیین میکنند. با یک بیت شعری فرمایند، وظیفه این است که خودت را بسازی، پاک باش. کسی که منتظر میهمان است، آماده است. وضع داخل منزلش به گونهای است که مناسب وضع آن میهمان است. اگر هم رعایت نکرد، معلوم میشود، منتظر آن میهمان نیست. برایش فرقی نمیکند که بیاید یا نیاید. اما منتظر این چنین است. میگوید، حضرت این بیت شعر را خواندند، بعد یک مرتبه، وضع حرم به حالت قبلی برگشت. من فهمیدم که جواب سؤال حاجی اشرفی همین است.
خدا رحمت کند، آیت الله میرجهانی را؛ یک موقعی خدمتشان بودیم. ایشان این قضیه را تعریف میکردند. البته این قضیه، در کتاب دارالسلام آمده و در بعضی کتابهای دیگر هم دیدهام که این جریان را نوشتهاند. این دکتر میگوید، من بیت شعر را حفظ کردم و آمدم مازندران جالب است، میگوید قبل از اینکه شعر را برای حاجی بخوانم، در همان ملاقات اولی که با حاجی برخورد کردم دیدم حاجی دارد شعر را میخواند. نمیدانم ایشان از کجا خبر داشت.
پینوشتها:
* حجهالسلام و المسلمین سیدابوالحسن مهدوی نماینده مجلس خبرگان استان اصفهان.
1. سوره رعد(13)، آیه 39.
2. ام الکتاب، یعنی اصل کتاب، مادر کتاب، کتاب مادر یا کتاب مکنون یا کتاب مبین، لوحی یا کتابی است که امور عالم تا ابد در آن آمده است.
3. سوره رعد(13)، آیه 31.
منبع: ماهنامه موعود شماره 58